تدوین سیاست فرهنگی امری است سابقهدار که
کشورهای دیگر نیز به دنبال آن نظر دارند. درایران قبل از انقلاب این سیاست
وجهه خاصی را دنبال میکرد ولی پس از انقلاب نمیتوانست به سرعت و سادگی
انجام بپذیرد. انقلاب اسلامی که داعیه فرهنگی بودن را داشت، از همان ابتدا
با مشکلات و مسایل گوناگون و پیچیدهای ربروشد. درآمیختگی عوامل متعدد از
اندیشهها و دیدگاهها گرفته تا فرهنگهای گونهگونی که از جامعه پیش از
انقلاب بجا مانده بود، وضعیتی را به وجود آورد تا امر تدوین راه و روش
فرهنگی، در لوای سیاست فرهنگی سریعتر انجام پذیرد. بنا کردن اصول و
سیاستهای فرهنگی درجامعهای این چنین پرتلاطم و پر تحول و نیز بهرهگیری از
پشتوانه مالی عظیمی که از ذخایر فکری و فرهنگی و دینی وعلمی و تاریخی به
ارث رسیده بود. گاهاٌ دشوار می نمود .
باید
گفت حفظ کردن فرهنگ دشوارتر ازبدست آوردن آن است. نقش فرهنگ در جوامع
امروزی به عنوان عاملی اصلی درتحلیلهای جامعه شاختی مورد استفاده قرار
گرفته است و نقش و کارکرد آن نسبت به گذشته بیشتر شده. به همراه آن ضرورت
هماهنگی وهمسویی صاحبنظران و کارشناسان و برنامهریزان هر کشور با نیازهای
فرهنگی جامعه نیزبیشتر احساس میشود.
جامعه
پویا در برخورد با پاسخهای نوین فرهنگی، جوابهای قانع کننده دارد چرا که
درتقابل با اینتحرک جامعه پویای خود را از دست می دهد. شرط لازم برای تحقق
چنین مطلوبی آنست که در هر کشور زمامداران اصولگرا و واقعنگر بتوانند به
منظور همراهی با جریان عظیم و اصیل فرهنگ درجامعه ونیز پاسخ به نیازهای
تازه فرهنگی، سیاستگذاریو برنامهریزیکردهومحورهای لازم را برای این
حرکت تشخیص و تعیینکنند. بنابرنقشفرهنگ مذهبی که در تمامی هنجارها و
ارزشهای جامعه ما ریزش دارد، ازهمین رو آنچه به نام سیاستگذاری فرهنگی با
اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی خوانده می شود، بایست با بهرهگیری از
اراده و ایمان معنوی والهی مردم به طور هماهنگ و همسو، سیاستگذاری و
برنامهریزی شود. سیاست فرهنگی را میتوان اصول راهنمای کارگزاران فرهنگی و
مجموعه علائم و نشانههایی دانست که مسیرحرکت را نشان میدهد به عبارت
دیگر نوعی دستورالعمل فرهنگی است که روشنگر حرکت و متخذ ازجهان بینی وانسان
شناسی اسلامی است
اهداف کلی سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی به شرح ذیل است:
الف:اهداف فرهنگی جمهوری اسلامی
۱/ رشد و تعالی فرهنگ اسلامی انسانی و بسط پیام و فرهنگ انقلاب اسلامی درجامعه وجهان
۲/ استقلال فرهنگی و زوال مظاهر منحط و مبانی نادرست فرهنگهای بیگانه و پیراستهشدن جامعه ازآداب و رسوم منحرف و خرافات .
۳/
به کمال رسیدن قوای خلاقه و شایسته وجود آدمی در همه شئون و به فعالیت در
آمدن استعدادات خداداده و استحصال دفائن عقول و ذخائر وجودی انسان
۴/ آراسته شدن به فضائل اخلاقی و صفات خدایی درمسیر وصول به مقام انسان متعالی
۵/
تحقق کامل انقلاب فرهنگی در جهت استقرار ارزشهای مورد نظر اسلام و انقلاب
درزندگی جمعی و فردی و نگاهبانی ازآنها و استمرار حرکت فرهنگی برای رسیدن
به جامعه مطلوب.
۶/ درک مقتضیات و تحولات زمان و نقد و تنقیح دستاوردهای فرهنگی جوامع بشری و استفاده ازنتایج قابل انطباق با اصول و ارزشهای اسلامی
ب: اهداف سیاست فرهنگی
۱/
تعیین و تدوین اصول راهنما و اولویتهای لازم الرعایه درحرکت فرهنگی کشور و
رسمیت دادن به آن، با الهام ازآرمانها و اعتقادات، با توجه به بظرفیتها و
واقعیات وبا بهرهگیری ازتجربیات داخلی و جهانی و امکانات و ابزارهای مختلف
و مناسب.
۲/ ایجاد وحدت رویه و
هماهنگی فرهنگی درمیان دستگاههای مختلف نظام جمهوریاسلامی وبسیجامکانات،
تلاشهاو برنامههایفرهنگی درجهت پاسخگویی به نیازهای فرهنگی جامعه و هدایت
تلاشها ونیازهای موجود.
۳/ تکیه و
تاکید برآرمانها و ارزشهای معنوی و فرهنگاسلامی و حفظ وترویج فرهنگ بسیجی و
تقویت روحیه ایثارو فدارکاری درراه ارزشهای مقدس اسلامی با توجه به لزوم
درک مقتضیات و تحولات زمان و همچنین تقویت نشاط تقویت و رفع نقاط ضعف و
مهیا شدن برای مواجهه صحیح و همه جانبه با ضرورتها وتحولات .
۴/
تمهید و تدارک لازم درجهت همسویی و عدم مغایرت طرحها و برنامههای
اقتصادی، اجتماعی و غیر فرهنگی اما دارای نتایج فرهنگیبا سیاست
فرهنگیکشور .
۵/ تسهیل و تقویت امور
برنامهریزی، نظارت و ارزیابی فرهنگی در عین حمایت از تغدد، تنوع و آزادی
فعالیتهای فرهنگی مردمی، مبادله و مرابطه فرهنگی میان بخشهای دولتی و غیر
دولتی در جهت افزایش تحرک، جهاد و اجتهاد فرهنگی، ارتقاء دانش و آگاهی
عمومی و اعتلای روحیه، تتبع، تحقیق و ابتکار.
ج: اصول سیاست فرهنگی
اصول سیاست فرهنگی کشور که راهنمای مسوولان و مدیران و برنامهریزان و کارگزاران فعالیتهای فرهنگی خواهد بود بدین شرح است:
۱/
بازشناسی و ارزیابی مواریث و سنن تاریخی وملی درعرصههای مختلف دینی،
علمی، ادبی و هنری و فرهنگ عمومی، و نگاهبانی از مأثر و مواریث اسلامی و
ملی و حفظ و احیاء دستاوردهای مثبت و ارزشمند تمدن اسلام درایران.
۲/ شناخت جامع فرهنگ و مدنیت اسلام و ایران و ترویج اخلاق و معارف اسلامی و معرفی شخصیتها وعظمتهای تاریخ اسلام و ایران .
۳/ ارتباط فعال با کشورها و ملتها وتحکیم پیوند مودت وتقویت همبستگی با مسلمانان و ملل دیگر جهان .
۴/ شناخت فرهنگ و تجربههای بشری و استفاده از دستاوردهای علمی و فرهنگی جهانی وبا بهرهگیری از کلیه روشها و ابزارهای مفید ومناسب .
۵/ تحکیم وحدت ملی و دینی با توجه به ویژگیهای قومی ومذهبی و تلاش درجهت حذف موانع وحدت.
۶/ تلاش مستمر در جهت رشد علمی، فرهنگی و فنی جامعه و فراگیرشدن امر سواد و تعلیم وتربیت.
۷/ اهتمام به امر زبان و ادبیات فارسی تقویت و ترویج و گسترش آن .
۸/ بسط زمینههای لازم برای شکوفایی استعدادها و خلاقیتها و حمایت ازابتکلارات و ابداعات .
۹/ پاسداری از حریت و امنیت انسان درعرصههای گوناگون فرهنگی، سیاسی، قضایی و اقتصادی .
۱۰/ فراهم ساختن شرایط و امکانات کافی برای مطالعه و تحقیق و بهرهگیری ازنتایج آن در همه زمینهها .
۱۱/ تقویت تفکر و تعقل و قدرت نقادی و انتخاب در عرصه تلاقی و تعارض افکار.
۱۲/
مقابله با خرافات و موهومات، جمود و تحجرفکری، مقدسمآبی، و ظاهرگرائی و
مقابله با افراط درتجدد طلبی و خودباختگی در برابر بیگانگان تحت شعار واقع
گرائی .
۱۳/ ترویج روحیه قیام به قسط و عدالت اجتماعی.
۱۴/
ارزش دادن به کار و اهمیت بخشیدن به تلاش و کوشش درجهت استقلال و
خوداتکایی درعین التزام به کفاف، قناعت و مبارزه با روحیه اتراف و اسراف و
تبذیر.
۱۵/ پرورش روح وجسم با اهتمام همه جانبه به امر ورزش و تربیت بدنی به عنوان یک ضرورت مهم اجتماعی .
۱۶/ تقویت و احیاء ومعرفی هنر اصیل و سازنده درتمامی عرصهها و زمینههای سازگار با روح تعالیم اسلامی.
۱۷/
اهمام و اقدام همه جانبه به منظور شناخت نیروها و نیازها و مقتضیات جسمی و
روحی نسل جوان کشور و فراهمآوردن زمینههای مناسب ومساعد برای تکامل
وتعالی شخصیت علمی وعقیدتی جوانان و مسئولیتپذیری وحضورمستقیم و مشارکت هر
چه بیشتر آنان درعرصههای مختلف حیات فردی و اجتماعی .
۱۸/
تقویت شخصیت و جایگاه واقعی زن مسلمان به عنوان مادر و ترویج وفراهم آوردن
زمینههای لازم برای ایفای نقش و رسالت اساسی خود به عنوان «مربی نسل
آینده » و اهتمام به مشارکت فعال زنان در امور اجتماعی، فرهنگی، هنری و
سیاسی و مبارزه با بینشها و اعتقادات نادرست در این زمینه .
۱۹/
گسترش زمینه مشارکت و مباشرت مردم درامور فرهنگی، هنری و علمی وهمچنین
حمایت از فعالیتها و اقدامات غیردولتی به منظور همگانی شدن فرهنگ و توسعه
امور فرهنگی با نظارت دولت .
۲۰/
اتخاذ سیاستهایایجابی و مثبت درامور فرهنگی، هنری و اجتماعی وایجاد مصونیت
برایافراد و جامعه، واهتمام به جاذبه و رحمت و جامعنگری و دوراندیشی و
شورو مشورت و پرهیز از خشونت و شتابزدگی و یکسونگری و استبداد رأی .
۲۱/
آموزش و تشویق تقویت روح اجتماعی و مقم داشتن مصالح جمعی برمنابع فردی،
احترام گذاشتن به قانون ونظم عمومیبه عنوان یک عادت و سنت اجتماعی و
پیشقدم بودن دولت در دفاع ازحرمت قانون و حقوق اشخاص .
۲۲/ تلاش برایشناخت و معرفی ارکان هویت اصیل دینی و ملی به منظور این هویت و همچنین به منظور استحکام و استمرار استقلال فرهنگی .
۲۳/
گسترش روحیه نقد و انتقادپذیری وحمایت ازحقوق فردی و اجتماعی برای دعوت به
خیر وهمگانی شدن امر به معروف ونهی ازمنکر برمبنای حکمت، موعظه حسنه، شرح
صدر و جلال به آنچه احسن است .
۲۴/ توسعه و اعتلای تبلیغات فرهنگی و هنری به نحو مناسب به منظور ترویج وتحکیم فضایل اخلاقی .
۲۵/
توجه به فرهنگ و هنر روستا به منظور بالابردن سطح فرهنگی پدر روستاها و
همچنین تقویت خلاقیتهای اصیل و با ارزش روستائی و عشایری .
د: منبهات در سیاست فرهنگی
۱/ تلقی نادرست از زند و ترک دنیا بصورتی که مغایر با تحرک ورشد و آینده نگری و پیشرفت اجتماعی باشد.
۲/ بیاعتنایی به نظم عمومی وبدبینی تاریخی که نسبت به دولت وجود داشته است .
۳/ تصورمغایر بودن شریعت اسلامی با هرگونه نوآوری ومبانیت داشتن تقوا و تعهد با تخصص.
۴/ مخفی شدن فساد عقیده واخلاق .
۵/ گرایش به راهحلهای شتابزده و خشونتآمیز درمورد مشکلات اجتماعی و معضلاتی که نیازمند به تحقیق و تدبیر است .
۶/ تشبث به شرع برای فرار ازقانون وبالعکس .
۷/ توجیه تخلف از نظم اجتماعی به بهانه عدم سوء نیت .
۸/ خودداری ازقدرشناسی اجتماعی به بهانه پاداش اجتماعی و توقع ایثار .
۹/ عدم توجه کافی به مراتب خصائل مختلف انسانها وخوب یا بددانستن آنان بطورمطلق .
۱۰/
عدم توجه به نقش عوامل و مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیطی دراصلاح
جامعه و اکتفا کردن به وعظ و نصیحت درهدایت و تربیت دینی و اجتماعی .
۱۱/ مدون نبودن فلسفه سیاسی ونظریه مدیریت در جامعه با وجود مبادی و مواد اولیه لازم در منابع فقه اسلامی .
۱۲/ برداشت نادرست ازبعضی مفاهیم دینی.
۱۳/ تحت الشعاع قرار گرفتن حق درمقابل شخصیت .
۱۴/ رواج بعضی خرافات در پوشش سنن قومی یا عقاید دینی .
۱۵/ نقد ظاهری سنتهای خودی با تمسک به ظواهر، سنتها وافکار بیگانه .
۱۶/ ریاکاری، نفاق، تملق و خطر گسترش آن بصورت اخلاق اجتماعی.
۱۷/ پردهدری، حرمت شکنی، قانون شکنی و جوسازی به عنوان یک وظیفه دینی یا حرکت انقلابی.
۱۸/ سوءظن به مردم و میل به تجسس در زندگی شخصی آنان و تفسیر نادرست اعمال آنها و متهم کردن آنان .
۱۹/ بیاعتنایی به امور و ارزشهای ملی درجامعه و نیز بی حرمتی به فرهنگ وسنن اقوام و ملل دیگر .
۲۰/ نهی از منکر با توسل به منکرات دیگر
۲۱/ بی توجهی نسبت به ارزشهای معنوی، مبانی ومواضع اصولی و غفلت از فریضه دینی _ اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر .
۲۲/ کار خود را ملاک خوب و بد دانستن و قوانین را بنا بررأی خود تفسیرو اجراکردن ودرمقابل کسی مسئول نبودن .
۲۳/
غفلت از سوابق غربردگی و ریشههای التقاط و عدم توجه کافی به حل مسائل عصر
با رجوع به معارف دینی ومطرح نبودن شیوههای درک وفهم فرهنگهای دیگر وطرق
ارتباط با آنها .
۲۴/ عوامزدگی و عوام فریبی با تکیه برباورها، عادات و شیوههای نادرست رایج درجامعه به نام طرفداری از محروم یا دفاع ازدیانت .
۲۵/
عدم اهتمام به تعاطی افکار و تبادل آراء و تمسک به روشهای غیر منطقی در
برخورد با افکار دیگران وترجیح راهحلها و برخوردهای سلبی در مواردغیر
ضروری.
۲۶/ بازخواست نکردن از کسانی که قوانین را بنا بررأی خود تفسیر و اجرا می کنند .
ه)
خط مشی فرهنگی که به منظور اجرای اصول سیاست فرهنگی با عنایت به فصول
اهداف مبانی ومنبهات تنظیم شده و نشان دهنده «اولویتها و سیاستهای کلی »،
«سیاستهای اجرائی» و همچنین تعیین کننده، «مراکزنظارت، اجرا و هماهنگی»، می
باشد از اینقرار است ....