ورک
شاپ «کنکاش در اینفودمی و مواجهه روزنامه نگاری با پاندمی کرونا» با سخنرانی یونس
شکرخواه استاد دانشگاه و از متخصصان دانش روزنامه نگاری در مدرسه روزنامه نگاری و
مطالعات رسانه ی بهاران برگزار شد. در این نشست شکرخواه با تحلیل فلسفی نسبت به یک
فرایند ارتباطی، به ریشه شناسی برخی واژها چون اینفودمیک و وضعیت روزنامه نگاری در
مواجهه با پاندمی کرونا و مسائل آنان پرداخت.
به
گزارش شفقنا رسانه، شکر خواه در ابتدای این نشست با اشاره به ترکیب کلمه اینفودمیک
می گوید: این کلمه مشتق از دو واژه info و demi است در اصطلاح زبانشناسی به چنین واژه هایی ترکیبی گفته می شوند و
به نوعی چمدان واژه هستند. به این معنا که این کلمات به چندین منبع و مرجع و عرصه
دلالت می کنند. info خلاصه information به معنای اطلاعات است و demi پسوند مورد
استفاده در بیماری ها است، به معنای جمعی، گسترده و فراگیر است. اگر بخواهیم در
اینجا به تجزیه کلمه اطلاعات در مسیر تحولش بپردازیم، باید بگوییم که اطلاع در
ابتدا همان دیتا و داده های خام هستند که در مسیر پردازش به اطلاعات تبدیل می شوند
و بعد از تحول و پردازش دوباره به دانش و خرد بدل می شود.
شکرخواه
توضیح می دهد:در خصوص خود information چندین واژه را می توان در نظر گرفت. یکی از آنها miss information به این معنا که اطلاعات هست اما به صورت ناعامدانه ناقص است. در
واقع یکی از استحاله هایی که ممکن است خود اطلاعات به آن دچار شود miss information است. واژه دیگری که برای اطلاعات می توان در نظر گرفت dis information است در واقع اطلاعاتی که عامدانه دچار تغییراتی می شود.
این
استاد ارتباطات با اشاره به دیگر واژه های در نظر گرفته برای اطلاعات می گوید:. واژه دیگری که می توان برای اطلاعات
در نظر گرفت فیک نیوز است، واژه ای که ترامپ اصرار داشت به همه رسانه ها بگوید. در پشت واژه فیک نیوز نوعی تبلیغ است.
به این معنا که فرد در تلاش برای برجسته کردن یا ایزوله کردن فردی است. فیک نیوز
شاخه ای از روزنامه نگاری زرد است و یک شاخه از پروپاگاندا است. در فیک نیوز جلب
توجه هم نقش کلیدی ایفا می کند.
شکرخواه
با دیدگاهی فلسفی درباره یک فرایند ارتباطی توضیح می دهد:قبل از پرداختن به بحث
اصلی درباره مواجه روزنامه نگاری با اینفودمیک، می خواهم از بحثی که ارسطو داشت
صحبت کنم. به نظرم می توان ریشه های فلسفی بسیاری از تئوری های نوین ارتباطی را از
همین دیدگاه هم جست. ارسطو یک بحثی به نام رتوریک دارد. در این بحث پنج واژه کلیدی
وجود دارد. ارسطو معتقد بود سخنور یا به اصطلاح امروزی روایتگری چندین پایه مهم
داشت که در اینجا می خواهم به آن اشاره کنم که در کجای علم ارتباطات جای دارد.
او
بیان می کند:ما در علم ارتباطات معتقدیم در هر فرایند ارتباطی با یک فرستنده، پیام
و گیرنده رو به رو هستیم. در رادیو گیرنده شنونده، در تلویزیون بیننده در مطبوعات
خواننده و در شبکه های اجتماعی کاربر است. از نظر ارسطو یک امر ارتباطی که او در
قالب سخن و نطق و کلام می دید، اولین اصل آن ethosاست. این واژه از نظر ارسطو نوعی جذبه
و پایه های اخلاقی است که یک منبع می تواند داشته باشد. در واقع از نظر ارسطو
وجاهت آن سخنور می تواند در فرایند ارتباطی آسان و ساده تر باشد.
شکرخواه
ادامه می دهد:دومین نکته ای که ارسطو به آن اشاره می کند،Pathos است.
این واژه از نظر ارسطو یعنی استفاده از تمام ابزارهای و امکاناتی است که فرد می
تواند در جذب عاطفی مخاطب به کار ببرد. در اصطلاح امروزی نوعی همدلی و هم درکی را
برای مخاطب خود استفاده می کند.نکته و واژه سوم ارسطو logosنام دارد که احتمالا آن هم از ریشه
شناخت است. مثل فیزیولوژیک که شناخت فیزیک است یا متولوژی که شناخت یک متد است، در
واقع لوگوس آن استدلال و منطق آن روایت و سخنور است …
به
گزارش شفقنا رسانه،این استاد دانشگاه با اشاره به دیگر واژه های مدنظر ارسطو و
ارتباط آن به فرایند ارتباطات تشریح می کند:واژه چهارمی که ارسطو بر آن تاکید می
کند، Kairos است. متون مختلفی درباره این واژه دیدم . ارسطو در خصوص این واژه
معتقد است پیام زمانی به اقناع می رسد که در زمان مناسب ارایه شود.آخرین واژه Tellus
است.تلوس مقصد و هدف را بیان می کند که به چه سرانجامی ختم خواهد شد و چه معنایی
برای معنای خودش ایجاد می کند که به آن Tellus و مقصود یک
روایت گفته می شود.
او
در ادامه
با جمع بندی درباره این واژه ها می گوید: ethos آن
چارچوب های رفتاری یک رسانه است مثل رادیو، تلویزیون یا یک رسانه است؛ اتوس شاید
خیلی قابل تقلید نباشد.Pathosیک دانش می خواهد. روانشناس با
ایجاد یک Pathos ، می تواند مراجعه کننده خود را درمان کند و سیکل معیوب ذهنش را
پیدا کند و بشناسد و این هم قابل تقلید نیست.logos که همان
منطق و استدلال است و اگر استدلالی در یک پیام ضعیف باشد، درجه پذیرش آن پیام به
شدت پایین می آید. در واقع با استدلال ضعیف، نمی توان کسی را قانع کرد.
شکرخواه
توضیح می دهد:اما آن دو واژه آخر از منظر ارسطو، را به نظرم می توان هم در dis information و هم در miss
information و هم در شبه خبر و فیک نیوز به کار برد. یکی از آنهاKairos است؛
یعنی زمان مناسب، به این معنا که گاهی در یک زمان مناسب، پیام، گردش و فرصت مناسبی
پیدا می کند،. یا در یک استادیوم زمان مناسبی برای ایجاد موج مکزیکی ایجاد می شود
یا فضای مناسبی برای ابداع یک شعاریا پیام است، در زمان کرونا فرد در اثر ابتلا یا
ترس همه چیز را می پذیرد و گمان می کند صحیح است و حداقل به امتحانش می ارزد.
او
می گوید:در مورد واژه آخر Tellus، باید
بگویم که عموما در فضای اینفودمیک پیامهایی که ایجاد دردسر شده سرشار از تلوس است.
یعنی آن فردی که تبلیغ یک گیاه خاصی را می کند به فکر تبلیغ عطاری خودش است یا در
خصوص استفاده از ویتامین دی حتما دلایلی پشتش هست. هر چند نمی خواهم در اینجا به ارزیابی
صحت و کذب این مسایل بپردازم، اما مقصود را برآورده می کند.
شکرخواه
در ادامه به واژه شناسی اینفودمیک و ریشه های تاریخی این واژه می پردازد و می
گوید:بعد از تشریح این دو مقدمه می خواهم به اصطلاح دیگری به نام اینفودمولوژی
اشاره کنم. تا کنون در جهان یک اجلاس برای آن برگزار شده که سازمان بهداشت جهانی
در سال ۲۰۲۰ برگزار کرد. اینفودمولوژی رشته ای است که دنبال تحلیل اطلاعات موجود
است و الگوهای ارتباطی آن پدیده که در مورد سلامت به وقوع می پیوندد.
به
گزارش شفقنا رسانه، او ادامه می دهد:طبعا یکی از بهترین پدیده ها که بر روی میز
اینفودمولوژیست ها به عنوان یک پدیده میان رشته ای قرار می گیرد،همین کرونا است.
پدیده ای که همه جهان را درگیر کرده و به نوعی یک نرمال ناشناخته است. همچنین باعث
ایجاد موقعیت های چون قرنطینه و لاک دان در کشورهای مختلف شده است.اینفودمولوژی
اصطلاح جدیدی نبوده اما ابعاد آن به حدی وسیع شده که اکنون دنبال آن هستند و مورد
توجه قرار گرفته است.در واقع آنچه به اینفودمولوژی جان داد، این بود که با توجه
شرایطی که ویروس کرونا دارد، دوباره مورد توجه مردم قرار گرفت.
او
بیان می کند:در زبان شناسی این بحث مطرح است که اول ما واژه ها را با هم ضرب می
کنیم بعد مردم باید با آنها به تبادل بپردازند، مثل پول و یا سکه ای که ضرب می
کنیم و بعد می توان با آن خرید و فروش انجام داد. اولین بار که اینفودمیک تبدیل به
یک واژه شد در سال ۲۰۰۳ بود. یعنی زمانی که بیماری سارس وجود آمده بود. هفت سال
بعد، سازمان بهداشت جهانی از آن استفاده کرد و بار آخر هم انجمن سلطنتی و بریتش
آکادمی انگلستان با تشکیل نشست در مجلس انگلستان برای موضوع کرونا برگزار شد که
گوگل و فیس بوک و اسکای نیوز و …. در آن شرکت کردند.
شکرخواه
در ادامه طبق اطلاعات موجود خود به تعریف اینفودمی می پردازد و می گوید:در خصوص
چیستی اینفودمی طبق مواردی که به ذهنم آمد، یکی دروغ ها در میان حقایق، استفاده از
فرمت های آشنا، (استدلال که فرد به راحتی می پذیرد. به عنوان مثال اگر از ادرار
حیوانی استفاده کنید در مقابل کرونا نتیجه بخش خواهد بود) یک سری اوهام و خیالات
در این بحث است که برخی مسایل هم صد در صد فکت است و شامل حقایق است اما کلی بافی
زیاد است و بی منبع است. به عنوان مثال گفته شد بلدرچین برای کرونا خوب است که در
کشور ما به این نوع مباحث بسیار پرداخته شد. یا پرداختن به استفاده از برخی میوهها
در درمان و جلوگیری از ابتلا به کرونا، که پایه همه آنها سردی و گرمی است. به نظرم
در فضای اینفودمیک، کنده شدن بخشی از حقیقت از بستر حقیقی خودش که یک تکه ای از
قصه گفته شده و مابقی آن تمام مانده است، بسیار مطرح است.
به
گزارش شفقنا رسانه، شکرخواه با تکیه به تجربیاتش که به دلایل شخصی و دانشگاهی بر
روی پدیده اینفودمی تمرکز داشته است، می گوید:
برخلاف تصور برخی از سازمان های جهانی مبنی بر امکان ریشه کن کردن
اینفودمی، من معتقدم نمی توان چنین کاری کرد. چون اگر آن پنج پایه را درنظر
بگیریم، عده ای هستند که می خواهند وانمود کنند که در این اتفاق جذبه دارند. عده
ای هستند که نسبت به مسئله خودشان سمپاتی ایجاد می کنند و می گویند که ما به طب
سنتی اعتقاد داریم ولی ما را ایزوله می کنند. اگر جلوی ما را نگیرند می توانیم
کرونا را ریشه کن کنیم.
و…
به همین دلیل معتقدم اینفودمی ریشه کن شدنی نیست ولی با یک نگاه بین رشته ای قابل
مدیریت است.
او
با اشاره به تاثیر رسانه های اجتماعی می گوید: نشریه معتبر در دانشگاه MIT اولین
اینفودمی رسانه های اجتماعی در جهان را کووید_۱۹ اعلام کرد. اگر با مدل ارسطو به
ارتباط نگاه کنیم، این زمینه ها وجود دارد و موضوع در رسانه های اجتماعی به سرعت
فراگیر شده است. می خواهم بگویم که جاهای مختلف چقدر می توانند نقش ایفا کنند.
شکرخواه
با بیان اینکه اینفودمی چند شاخه ای و چند رشته ای است، بیان می کند: اگر به صنایع
مدرن دیجیتال امروز دقت کنید، اپلیکیشن هایی که فاصله اجتماعی را تعیین می کنند یا
اپلیکیشن هایی که غلظت بیماری را در مناطق مختلف پیدا می کردند و… این ها چند وجهی
بودن اتفاق را نشان می دهند. در ایران هم شاهد اپلیکیشن های مشابهی بودیم. یا
نشریه نشنال جئوگرافی یکباره به طرف پدیده هایی چرخید که منشاء حیوانی ندارد و به
حوزه حیوانات در فضای اینفودمیک پرداخت. وقتی این نشریه نظریه ای را مطرح می کند،
بنا به دلایل تخصصی بودن، پیشینه داشتن و…
اعتبار دارد. به عبارتی می دانیم که حاضر نیست حیثیت و پیشینه خود را به باد دهد.
حتی نهادهای آکادمیک در برابر قدرت سیاسیونی در جهان ایستادند که کرونا را انکار
می کردند و آن را توطئه می خواندند. می خواهم بگویم که اینفودمی هم چند شاخه ای و
هم چند رشته ای است و اگر به درستی تبیین شود، قابل مدیریت است.
او
تاکید می کند: شاید دنیا در برابر این پدیده به سرعت روزنامه نگارانه احتیاج دارد.
کما اینکه متاسفانه خود روزنامه نگاران از مشاغلی بودند که مورد توجه قرار
نگرفتند. روزنامه نگاران کسانی نبودند که در خانه بنشینند و کار کنند. باید در
صحنه می بودند و به بیمارستان ها می رفتند. آن ها بودند که تدفین های هولناک و
انزوای بازماندگان را به تصویر کشیدند و روایت کردند. با این حال باید گفت ما
روزنامه نگاران آماده اینفودمی های اینچنینی و تجزیه و تحلیل آمارهای روزانه
نبودیم و… . ما دچار یک خبرزدگی شدید بودیم.
به
گزارش شفقنا رسانه، شکرخواه ادامه می دهد: حاصل این کار افزایش ترس و هراس شد.
علاوه بر آن شرایط سخت اقتصادی، رکود در مشاغل، پایین آمدن تولیدات، شکاف های
اجتماعی و… دست به دست هم داد و یک بی اعتمادی بروز کرد. بخشی از این بی اعتمادی
به سیستم ها برمی گشت و بخشی هم به محافل علمی جهان و حتی پزشکی. فقدان سرعت در
رسانه ها هم سبب شد تا بی اعتمادی به رسانه های کلاسیک به وجود بیاید و بازار
رسانه های بی شناسنامه در فضای وب را گرم تر کند و مردم به طرف آن ها بروند. هرکسی
از محافل علمی صحبت کرد، تجربه ارتباط ساده به زبان ساده با مردم را نداشت، بلکه
گویی باید در فضایی از بده بستان های سمبولیک و رمزی حرکت می کرد.
به
اعتقاد شکرخواه وفور اطلاعات راست و دروغ
در هم و غیرقابل اتکا چیزی است که شاید دقیق تر بتوان آن را اینفودمی نامید. او
توضیح می دهد: البته نمی گوییم این مشکل
تنها به فلان جا برمی گردد. بلکه می خواهم بگویم خیلی ها در شکل گیری این در هم
ریختگی و به نوعی سالاد نقش داشتند و خیلی ها هم می توانستند آن را استریل کنند.
این
استاد ارتباطات ضمن طرح این سوال که کجا می توان رگه های اینفودمی را پیدا کرد،
پاسخ می دهد: باید بگویم که بخشی از آن در ساختاری است که هر نوع تولید محتوایی در
این فضاها ساخت هایش مبتنی بر روایت های احساسی است. در شرایط اینفودمی حکومتِ قلب
مقدم نیست، بلکه حکومت مغز مقدم است. یعنی گاهی ممکن است عواطف چه در قالب نوشته،
سخنرانی و… کار دستمان بدهد.
او
می گوید: منابع خبری دیجیتال هم به دلیل دیجیتالی شدن دنیا به وفور وجود دارد. اگر
در خاطرتان باشد خیلی از کشورهای جهان از جمله کشور خودمان در روزهای اول خیابان
ها را با ماشین های آب پاش قوی استریل می کردند. این جنس Pathos از کجا
بروز پیدا کرده است؟ چرا فکر می کردیم اینگونه است؟ چی شد که همه دستکش می
پوشیدند؟ چی شد دستکش ها را کنار گذاشتیم؟ چی شد که در ابتدا برندهای خاصی از ماسک
ها بودند؟ چی شد که فاصله اجتماعی ایجاد شد؟ شدت و ضعف این ها بر اثر چیست؟آیا
مبتنی بر logos بود؟آیا شما اعتراف صریح دیدید که بگویند ما درباره انتقال ویروس
از طریق سطوح اشتباه می کردیم؟
این
استاد ارتباطات ادامه می دهد: من فکر می کنم اگر مقایسه logos صورت
بگیرد، بیننده، شنونده و خواننده ما با یک درایت بهتر به اخبار تکیه و اعتماد
خواهد کرد. این مسئله درباره کرونا هم صادق است. صنایع غذا چقدر به بحث های تغذیه
ای در کرونا ورود کردند؟
شکرخواه
با بیا اینکه روزنامه نگاری در زمان معاصر با بی سابقه ترین و طولانی ترین خبر
مواجه شد، می گوید: حتی می خواهم جنگ جهانی دوم را ملاک قرار ندهم چون جبهه
روزنامه نگاران مشخص بود. می دانستند کجا امنتر است ولی در کرونا نمی دانیم دشمن
کجا هست و کجا نیست. از طرفی هم درگیر یک اینفودمی شدید با کرونا شدیم. اگر به تضادهایی
که برخی از آن ها را برشمردم، برگردیم به تردید می افتید که چرا در آن زمان درست
عمل نکردیم. وقتی که عده ای می گفتند واکسن راه حل نیست، گفتن اینکه واکسن راه حل
است شجاعت می خواست. این صحبت ها را نه از روی احساسات بلکه با منطق logos می
گویم.
شکرخواه
با اشاره به نقش سازمان بهداشت جهان، ویکی پدیا و برخی از شبکه های اجتماعی برای
اطلاع رسانی درباره کرونا می گوید: یکی از کمک های سازمان جهانی بهداشت به بنیاد
روزنامه نگاری این بود که از طریق ۲۰
متخصص به صورت ۲۴ ساعته شروع به خبر دادن کرد. ویکی پدیا مورد دومی بود که
اقداماتش در این دوران جای تشکر دارد.چون کار سازمان بهداشت جهانی را به سرعت وارد
فضای ویکی پدیا می کرد و چون متصل به whoبود،
یکی از معتبرترین منابع شده بود. اگرچه فیس بوک و توییتر در این دوران یوزرهای
بالایی گرفتند ولی اخبار فیک را حذف می کردند. علاوه بر آن گوگل هم الگوریتم هایش
را تغییر داده بود که الزاما بالاترین هیت درست ترین خبر نیست و به گوگل اسکولار (Google Scholar) هم ریدایرکت Redirect می کرد.
به
گزارش شفقنا رسانه، او با اشاره به ضربات سانسور بر حرفه روزنامه نگاری در دوران
کرونا بیان می کند: وقتی در فضای اینفودمی بی اعتمادی پیش می آید، ممکن است برای
روزنامه نگار هم پیش بیاید و از ترسش برخی از خبرها را منتشر نکند. ولی بزرگترین
درسی که باید از اینفودمی گرفت، نترسیدن و سانسور نکردن در این زمینه است. ممکن
است بگویید مردم اگر هرچیزی را بشنوند می ترسند. من می گویم بعضی وقت ها نترسی به
رذیلت منجر می شود و ترس فضیلت است. پس بهتر است که بترسیم. وقتی بترسیم رعایت می
کنیم، مشارکت می کنیم و… . متاسفانه سانسور به حرفه روزنامه نگاری در جهان ضربات
بدی زد. ترس از تلفات کارکردهای طبیعی رسانه ها را دچار توقف، ایست و آنتروپی
اطلاعات کرد.
شکرخواه
با تاکید بر اینکه در اینفودمی فرد نباید به میزان شعورش نسبت به یک پدیده رضایت
پیدا کند، توضیح می دهد: متاسفانه بعضی ها به میزان شعورشان زیادی تکیه کرده اند و
این کار سبب پدید آمدن ضربات اجتماعی می شود. باید توجه داشته باشید که در شرایط
اینفودمی شما طرف قطعی نیستید بلکه افراد زیادی به وسط می آیند تا قطعیت یک پدیده
روشن شود.
او
در پایان خاطر نشان می کند: نکته بسیار ضروری در بحث اینفودمی، این است که شاید
کارشناسان تخصصی حوزه های مرتبط به یک پدیده، فکر کنند که صرف اطلاعات درست نجات
بخش است. نمی خواهم بگویم اینگونه نیست. قطعا اطلاعات درست همیشه کمک کننده است
ولی باید درک کرد که پدیده در اینفودمی بر سر اطلاعات نیست بلکه بر سر ارتباطات
است. در واقع آن صورتمندی ارتباطی، آن روغن کاری چرخ های ارتباطی، توجه به اینکه
آیا آن اطلاعات در بستر به عمل و مشارکت هم ختم می شود و… . باید به این ها از
جوانب گوناگون نگاه کرد.
گردآوری خبر:الهه اردلانی
منبع خبر:شفقنا