واژۀ سیمرغ در اوستا به صورت ترکیب «مِرغُوسَئِنه» آمده ،در بند چهل و یکم بهرام – یشت سیمرغ نماد ایزد ورهرام و بهرام، از ایزدان بسیار گرامی در ایران باستان پیش از زرتشت است و در بنـد هفـدهم رشـن – یشت آمده است(راشد محصل، ۱۳۷۹ :۱۸۹ ). در پهلوی به دو شکل و تلفظ آمده است: «سین مورو» (sen Muruv) و «سینه موروک».
با توجه به نام «سئنه» و خاندان او در اوستا، او را پزشـک و موبدی پارسا دانسته
اند که در معبدی در البرز سکونت داشته است. سیمرغ در اصل، «سینمرغ» بوده
که بعدها بـه «سـی » تبـدیل شـده است و بـه هیچ وجه، نماینده عددی نیست و
در اوستا، به معنـای شـاهین اسـت (سلطانی گرد، ۱۳۷۲:۱۳).
«سین» در زبانهای باستانی، به معنی «باز» از مرغان شـکاری و در اصطلاح منطقیان، روشنگر نوع مرغ است. بنابراین سیمرغ در لغت به معنای بـاز شکاری است، مـی تـوانیم آن را مرغـی نظیـر عقاب به شمار آوریم (محجوب، ۱۳۸۳ :۲۴۱ – ۲۴۲ ).
جایگاه سیمرغ در اوستا بر فراز درخت «ویسپوبیش»vispobi
(همه را درمان بخش) در میـان دریای «فراخکرت» ساکن است، در آن درخت، تخم
همه گیاهان نهاده شده است (راشـد محصل، ۱۳۷۹:۱۹۰). هرگاه سیمرغ از روی درخت
«هرویسپ تخمه» بلند می شود و به پرواز در می آید هزار شاخه از آن درخت می
روید و چون بر روی آن می نشیند، هزار شاخه از آن درخت می روید و چون بر روی
آن می نشیند، هزار شاخه از آن می شکند و در اثر شکستی، انواع تخم های
گیاهی روی زمین فرو می ریزد و از سوی تیشتر ایزد باران، تخمک ها هستی می
یابند.عمر این پرنده اسطوره ای ۱۷۰۰ سال و به هر سیصد سال تخم می نهد و پس
از ۲۵ سال جوجه های آن از تخم بیرون می آیند.
گاهی نام عنقا بر سیمرع گفته شده، دلیل نامگذاری آن این بوده عنقا گردن دراز است و برخی مادۀ او را عنقا می نامند. عنقا مرغ
اساطیریی اعراب است که نشیمن او کوه قاف است.سیمرغ مرغ اساطیری ایرانی است
که نشیمن او البرز است. سیمرغ از آن جهت سیمرغ گویند که رنگ همه مرغان جهان در پَر اوست،لذا بدان سیرنگ هم گفته اند.
ویژگی سیمرغ در اوستا
سیمرغ در اوستا ویژگی هایی چون بلندی و سبک پروازی دارد و قـادر اسـت جادوی دشمنان را باطل کند و حامی و درمانگر
اسـت و بـه دارنـدة پـَر خـود ، کـامیـابی و بهـروزی و شـکوه مـی بخشـد
(دشـتگل، ۱۳۸۳ :۱۰۳). درمانگری سیمرغ بـه این دلیل است که «در روزگـاران
کهـن ، موبـدان عـلاوه بـر کارهای روحانی و دینی، شغل پزشکی را نیز عهده
دار بودند» (سلطانی گرد، ۱۳۷۲:۱۵).
در اوسـتا، سـیمرغ یکـی از پرنـدگان مقدس و آسمانی است که به دیدار
اهورامزدا می رود و همانند آدمیان از اهـورامزدا دیـن می پذیرد و اهورامزدا
برای بزرگداشت این پرندة سفارش می کنـد. در روزگار باستان هم عقیده بر این
بوده است که اگـر سـایة او بـر کسـی بیفتد، از رستگاری و پیروزی بهره
خواهد یافت (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳ :۱۶۲). ویژگی دیگرسیمرغ تأثیری اسـت که در باروری درختان و یاری رسانی به ایزد باران
ایفا می کند. در مقـام توصـیف نیـز بعـد فیزیکی سیمرغ جنبۀ قدسی و مینوی
دارد. وجهة سیمرغ انسانی متون پهلوی نیز مانند شخصیت سیمرغ اوستایی، به
مثابة پیـر و مرادی است که صد مرید دارد.گزارش متـون پهلـوی نسبت بـه
اوستـا گـزارش کاملتری است که او را پیرو «مزدیسنا» و «شاگرد زرتشت» معرفی
می کنـد. ایـن موضـوع نیز ببه سفارش اهورامزدا به پیامبر خود در تکریم
سیمرغ، کـه نشـان از ارج و ارزش سیمرغ در دورۀ نخستین ظهور دین زرتشت است ،
باز می گردد.
ویژگی سیمرغ در اوستا
سیمرغ در اوستا ویژگی هایی چون بلندی و سبک پروازی دارد و قـادر اسـت
جادوی دشمنان را باطل کند و حامی و درمانگر اسـت و بـه دارنـدة پـَر خـود ،
کـامیـابی و بهـروزی و شـکوه مـی بخشـد (دشـتگل، ۱۳۸۳ :۱۰۳). درمانگری
سیمرغ بـه است که «در روزگـاران کهـن ، موبـدان عـلاوه بـر کارهای روحانی و
دینی، شغل پزشکی را نیز عهده دار بودند» (سلطانی گرد، ۱۳۷۲:۱۵).
در اوسـتا، سـیمرغ یکـی از پرنـدگان مقدس و آسمانی است که به دیدار
اهورامزدا می رود و همانند آدمیان از اهـورامزدا دیـن می پذیرد و اهورامزدا
برای بزرگداشت این پرندة سفارش می کنـد. در روزگار باستان هم عقیده بر این
بوده است که اگـر سـایة او بـر کسـی بیفتد، از رستگاری و پیروزی بهره
خواهد یافت (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳ :۱۶۲). ویژگی دیگرسیمرغ تأثیری اسـت که در
باروری درختان و یاری رسانی به ایزد باران ایفا می کند. در مقـام توصـیف
نیـز بعـد فیزیکی سیمرغ جنبۀ قدسی و مینوی دارد. وجهة سیمرغ انسانی متون
پهلوی نیز مانند شخصیت سیمرغ اوستایی، به مثابة پیـر و مرادی
است که صد مرید دارد. گزارش متـون پهلـوی نسبت بـه اوستـا گـزارش کاملتری
است که او را پیرو «مزدیسنا» و «شاگرد زرتشت» معرفی می کنـد. ایـن موضـوع
نیز ببه سفارش اهورامزدا به پیامبر خود در تکریم سیمرغ، کـه نشـان از ارج و
ارزش سیمرغ در دورۀ نخستین ظهور دین زرتشت است ، باز می گردد.
در اینکه سیمرغ اوستا در اصل نامی برای کبک دری
بوده، کمتر می توان تردید داشت، زیرا همچنان که در میان چهارپایان سودمند،
نیرومندترین آنها، اسب و گاو نر مورد نیایش بوده اند، ناگزیر از میان
پرندگان حلال گوشت هم، شکوهمندترین آنها، کبک دری، می بایست به فیض نیایش
رسیده باشد(ملکی، ۱۳۴۳) با توجه به ویژگیهایی که برای سیمرغ ذکر شد، می
توان گفت سیمرغ در اوستا نیز مقدس جلوه گر می شود.
نگارة سیمرغ در دنیای باستان
نقش سیمرغ در آثار پیش از اسلام و عصر ساسانیان، به عنوان مهر و نشان
سـلطنتی و با شکلی غریب و شگفت انگیز، مورد توجه هنرمندان و صنعتگران
قرارگرفته است. این نقش برای تزیین بر اغلب ظروف سیمین و زرین ساسـانی که
شهرت جهانی دارند، حک شده و درآثار باستانی نیـز نقـش برجسـتة سیمرغ روی ردای شاه سوار بر اسب در طاق بستان کرمانشاه و همچنین بـر بافتـه هـای ابریشمی
عصر ساسانی تجلّی یافته است که تمـامی آنهـا ، نمونـه هـا یی از نقش
پردازی سیمرغ در ایران پیش از اسلامند. در تمامی آثـار عصـر ساسـانیان،
سـیمرغ برای تزئینات، با دید جانبی و به شکل هیولایی عظیم با ترکیبـی از
چنـد جـانور ( شـیر ، سگ، عقاب و طاووس) به صورت نمادی از قـدرت هـا ی
زمینـی و آسـمانی ، درون دوایـر مرواریدنشان به تصویر درآمده است (دشتگل،
۱۳۸۳ :۱۰۸).
سیمای سیمرغ در شاهنامه
سیمرغ در شاهنامه به بزرگی اندام و قدرت پرواز وصف
شده است؛ اسفندیار در خان پنجم زمانی که سیمرغ را می کشد، پر و بال سیمرغ
دشت را می پوشاند و خون او گردونه و زمین را گلگون می سازد.
سیمرغ چهره ای است که از دنیای اسطوره تا حماسه نمود بارزی دارد. سیمرغ
حماسه ها تلفیق و ترکیبی است از آنچه درباره سیمرغ و موبدی به همین نام در
اوستا و کتابهای پهلوی آمده است. علاوه بر آن، پاره ای از اوضاع محیط
زندگی سیمرغ نیز در شاهنامه و متون همانند آن به خود او نسبت داده شده
است(سلطانی گرد فرامرزی، ۱۳۷۲ ). این موجود اسطوره ای- افسانه ای در مکانی
اسطوره ای زندگی می کند و آشیان او با باورهای افسانه ای نیز می آمیزد.
آشیان سیمرغ در اوستا و دیگر کتابهای دینی زرتشتی بر درخت ویسپوبیش یا هماک پژشک یا هرویسپ تخمک در میان دریای فراخکرت قرار دارد و از این جهت میان شاهنامه و این گونه کتابها هماهنگی دیده نمی شود، چرا که در شاهنامه، کنام سیمرغ بر فراز البرز کوه است و در این صفت با ایزدمهر برابر است، زیرا بنا به روایت مهر یشت اوستا مهر کاخی بر فراز کوه هرا یا البرز دارد ، امّا نباید نادیده گرفت که بر طبق روایات متون زرتشتی، دریای فراخکرت در کنار البرز کوه واقع شده است(همان: ۷۳ ).
سیمرغ با کارکردهایی مشابه از دنیای اسطوره به دنیای حماسه راه می
یابد«سیمرغ اساطیری همان است که در اوستا و دیگر کتب مذهبی زرتشتی از آن
سخن رفته است و در شاهنامه، پروراننده زال و حامی خاندان اوست. این پرنده
شگفت که هریک از صفات آن نشان دهندۀ حقیقت و رمزی در جهان اساطیر است، همان
است که تا بالاترین قله ملکوت اوج می گیرد و مشبه به خدایان می گردد و
حقیقت وجودی آن را به هیچ وجه در زمین نم یتوان یافت(همان: ۷۳ ).
زال به وسیله موبدی که در کوه پرستشگاهی داشته است، پرورش یافته است،
اما در افسانه ها این پرورش، به سیمرغ نسبت داده شده است. در این هنگام
آوازۀ وجود کودکی در آشیانۀ سیمرغ همه جا پیچید و سام در خواب چنان دید که
فرزندش در البرز کوه زنده مانده و نیرو یافته است، پس در جستجوی وی به
البرز کوه آمد، هنگامی هم که زال به آغوش خانواده برمی گردد، پری از سیمرغ
را با خود می آورد تا هنگام درماندگی، با سوزاندن آن پر، او را به یاری
بطلبد.
وجود دو سیمرغ متضاد و مغایر در
شاهنامه حائز اهمیت است. در کنار سیمرغ نیکوکاری که به کمک قهرمانان
ایرانی می شتابد و از یاری رساندن به آنها کوتاهی نمی کند، سیمرغ بدکردار و
تیزچنگ دیگری هم در شاهنامه خودنمایی می کند. این سیمرغ همان پرندۀ
خونخواری است که اسفندیار روئین تن با او مصاف می کند و طی هفت خان معروف
خود، در خان پنجم او را از پای در می آورد. سیمرغ در شاهنامه، یک بار هنگام
زادن رستم از مادر، ظاهر می شود و گره از کار فروبستۀ زال می گشاید. در
نبرد رستم و اسفندیار، هنگامی که رستم و رخش زخم های سنگین برداشته بودند،
ظاهر می شود. درختی که در شاهنامه به سیمرغ مربوط می شود، درخت گز
است که آشیان سیمرغ بوده است. زال با چارهجویی سیمرغ بر درخت گز دست یافت و
رستم با پیکان به زهر آب داده، کار اسفندیار را یکسره کرد.
نقش های سیمرغ در شاهنامه: درمـانگـری، پـیش گویی، چـاره گری، افسونگری و نصیحتگری
نقش سیمرغ در شاهنامه های دیگر
در برخی دیگر از داستانها ی حماسی نیز اشاراتی دربارة سیمرغ دیده مـی شـود. سیمرغ در «گرشاسبنامه» جنبة تقدس و روحانی دارد، در «فرامرزنامه» نقش مهم سیمرغ
اسـت . در «سامنامه» و «برزونامه» سیمرغ یکسره از ظرفیت ها ی اساطیری
تهی می شـود و بـه جـای آن کـه یاریگر سام باشد از او یاری می طلبد (همان:
۴۶۷ – ۴۶۸ ). جنبة روحانی و مابعدالطبیعی سیمرغ در دیگر متون اساطیری
فارسی رنگ می بـازد. اصولاً جز در بخش اساطیری شاهنامه، پس از اسلام ما متن
اساطیری به معنای حقیقـی کلمه نداریم. به همین سبب است که سیمرغ پس از
شاهنامه، از طریق شخصیت رمـزی خود در عنصرهای فرهنگ اسلامی از قبیل عرفان
جذب می شود (همان: ۶۵).
سیمای سیمرغ در رساله الطیرها
سیمرغ حماسی و سیمرغ فلسفی و عرفانی، سیمایی از سیمرغ اسـت در آیینة
رساله الطیرها، که از لحاظ مضمون وامدار فلسفه و عرفان است. راه یـافتن
اسطور ة سیمرغ از حماسه به بسیاری از رساله الطیرهای عرفانی، اهمیت
بـازآفرینی ایـن اسطوره را نشان می دهد. اسطور ة سیمرغ در شاهنامه، بستر و
زمینة راهیابی این اسـطوره را به متون عرفانی با نمادپردازی تازه ای فراهم
کرده است و الگوبخش بزرگانی چون: ابن سینا، سهروردی، غزالی، عطّار و نجم
الدین رازی شـده اسـت. سیمـرغ آمیزه ای از فلسفه و عرفان و اخلاق است. در
روایت های عرفانی، سیمرغ بیشتر به صورت نماد حکیمی چاره اندیش ظهور می کند.
او همچون زال نماد آگاهی و دانشوری است. شیخ اشراق در رساله صفیر سیمرغ،
او را نمادی از انسان کامل می داند.سیمرغ نماد آینگی است.، اینه عشق
است..در داستان طیور، سیمرغ نماد اتحاد و وحدت است.سیمرغ نماد آفتاب است در
پایان سیر و سلوک.سهروردی در رساله سرخ، سیمرغ عرفانی را به سیمرغ اسطوره
ای که در شاهنامه آمده پیوند می دهد. سیمرغ را نماد جلوۀ حق می داند.مولانا
سیمرغ را نماد جان و روح و به طور عمده نماد انسان کاما دانسته است.
سیمای سیمرغ در فلسفه
یکی دیگر از جلوه ها ی سیمرغ، حضـور او در اندیشة فلسـفی و اصـولاً نظـا
م فکـری فلسفی است. در این باب هم خردگرایان و هم اشراقیان سخن گفته انـد
کـه از آن میـان ، شیخ اشراق و ملاصدرا، توجه بیشتری به سیمرغ نشان داده
انـد و آنچـه در ایـن سـاحت جلب توجه می کند، این است که سخن اهل فلسفه در
باب سیمرغ از رنگ و بوی عارفانه خالی نیست و سخن عارفان نیز تقریباً حال و
هوایی فلسفی دارد (نیری، ۱۳۸۵ :۲۱۹).
سیمرغ در «فلسفة اشراق نمـاد و رمـز انسان کامل و نفس ناطقه می گردد. در
حکمت متعالیه ملاصدرا با عقل دهم، عقل فعال تطبیق نموده است (منزوی،
۱۳۵۹:۳۱ ). در آثار «اخوان الصفا» داستانی تمثیلی اسـت کـه در آن برای
سیمرغ شخصیت واقعـی در نظـر گرفتـه شـده اسـت و به نیروی جداگانه تقسیم
شـده اسـت که بخشـی از آن در قالب سیمرغ، پادشاه مرغان و بخشی دیگر در
مفهوم عنقا، درنده خوی و گوشتخـوار و دانایی و زیبایی سیمرغ نیز در صورت
طاووس که وزیر سـیمرغ خوانـده شـد ، تجلّـی یافته است (سلطانی گرد، ۱۳۷۲
:۲۳۳-۲۴۰ ).
سیمای سیمرغ در عرفان
اشخاص حقیقی یا خیالی شاهنامه در عرفان ایران، صوری رمزی و تمثیلی
یافته اند. سیمای سیمرغ در متون عرفانی، صرفاً یزدانی است و معلوم نیست که
از چه زمـانی و بر دست چه کسانی، صبغة عرفانی به خود گرفته و رمزی از وجود
حق تعالی شده اسـت. سیمرغی که مرکز همة نیروهاست و در عین حال وجود خارجی و
عینی ندارد، بـرای صوفی بهترین وسیله ای است که می تواند حقیقت مطلق و ذات
بـی همتـای پروردگـار را بدان تشبیه کند و با این تمثیل زیبا، راهگشای
دلها به سوی حق باشد و روشنگر اصـل وحدت وجود، که ستون اصلی عرفان اسلامی
است (سلطانی گرد، ۱۳۷۲ :۱۳۱). سیمرغ در منطق الطیر فرمانروای مرغان است
که بـر کـوه قـاف در حریم عزّت آرام گرفته است اما در ادامة داستان، سیمرغ
دیگر فقط یک مرغ نیسـت، بلکه نشان از ذات پروردگار جهانیان است که بالاتر و
دورتر از محدوده های مادی جـای دارد (سلطانی گرد، ۱۳۷۲ :۱۵۱). رمزی از
حقیقت است که برای رسیدن بـه آن بایـد از هفـت وادی گذشـت. سیمرغ در مثنوی مولوی حقیقت خداوند و صفات آسمانی اولیای حق و
نیز در بیـان روح از ، باورهایی که دربار ة سیمرغ وجود داشته بهـره گرفتـه
اسـت سیمرغ را نمایند ة عالم بالا و مرغ خدا و مظهر عالیترین پروازهـای
روح و انسـان کامـل شناخته است (دشتگل، ۱۳۸۳ :۱۰۸). همچنین سیمرغ در آثار
او نمایند ة شـمس تبریـزی، عشق، معنویت، دل و دعا که همگی در نزد مولانا دارای معانی بالایی است نیز مـی توانـد باشد (حاتمی، ۱۳۹۱).
منابع
اشرف زاده، رضا (۱۳۷۳ ) تجلّی رمز و روایت در شعر عط ، ار تهران، اساطیر .
باقری، مهری ( ۱۳۸۵ ) تاریخ زبان فارسی، تهران، دانشگاه پیام نور .
بقلی شیرازی ، روزبهان (۱۳۶۰ ) شرح شطحیات ، ها به اهتمام نری کربن ، تهران، انجمن ایـران شناسـی فرانسه .
پورنامداریان، تقی (۱۳۶۹) سیمرغ و جبرییل، فصلنامه جستارهای ادبـی، ش -۹۰ ۹۱ ، صـص ۶۶۳- ۶۷۸.
جمالی، منوچهر (۱۹۹۷ ) جام جم ( بینش سه زنخدای در ایران، سیمرغ، ناهید، آرمیتی)، لندن.
حبیباللهی، نپتون (۱۳۷۸) آسمان بیانتهای عشق، مشهد ، محقّق .
حجازی، بهجت السادات (۱۳۸۸) بازآفرینی اسطور ة سـیمرغ و ققنـوس »، مطالعـات عرفـانی ، ش ،۱۰ ۱۴۸-۱۱۹ صص.
حاتمی ها ، دی (۱۳۹۱ ) سیمرغ در آثار مولانا»، فصلنامة ادب و عرفان، شمارة ۳۱ ،صص -۴۷ . ۶۲.
یئخزا ، محمد (۱۳۸۶) تأویل نمادین طاووس و سیمرغ در بناهای عصر صـفوی فصـلنامة هنرهـای تجسمی، ش ،۲۶ صص -۲۴ . ۲۷.
دشتگل، هلنا شین (۱۳۸۳) تجلّی سیمرغ در عرفان و هنر اسلامی، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعةعلوم انسانی .
راشد محصل، محمدتقی (۱۳۷۹ ) سیمرغ و درخت بستخمه، یادنامـه دکتـر احمـد تفضّـلی ، تهـران ،سخن .
سلطانی گرد فرامرزی، علی (۱۳۷۲ ) سیمرغ در قلمرو فرهنگ ایران زمین، تهران، مبتکران .
سلطانولد، احمد بن محمد بهاءالدین( ۱۳۵۹ ) مثنوی ربابنامه، تصحیح علی سلطانی گرد فرامـرزی موسسه مطالعات اسلامی .
شفیعی کدکنی، محمدرضا ( ۱۳۸۳ ) منطق الطیر عطار «تصحیح»، تهران، سخن .
صباغ
پور آرانی ، طی به و مهناز شایسـته فـر (۱۳۸۸) مفـاهیم نمـادین سـیمرغ و
اژدهـا در قـالی هـا ی صفویه»، دو فصلنامة دانشگاه هنر نامه هنرهای تجسمی و
کاربردی، ش ،۴ صص -۹۹ ۱۱۷ .
عراقی، فخرالدین ابراهیم (۱۳۷۰ ) دیوان، تصحیح م. درویش ، تهران، جاویدان .
قاینی اصل، الهه (۱۳۹۲)شکوه سخن، بررسی نقش سیمرغ در آثار عرفانی با تکیه بر منطـق الطیر و صفیر سیمرغ، بجنورد.
لاهیجی ، محمد (۱۳۸۱ ) شرح گلشن راز، تهران، زوار .
محجوب، محمدجعفر (۱۳۸۳ ) مرغان افسانه ای، ادبیات عامیانة ایران، تهران، چشمه.
مشکور، محمدجواد (۱۳۵۶) سیمرغ و نقش آن در عرفان ایران»، مجلة هنر و مـردم ، ش ۱۷۷-۱۷۸ ،۹۰ . ۸۶- صص.
معین، محمد (۱۳۶۱ ) برهان قاطع ، ۲ج، تهران امیرکبیر .
منزوی، علی نقی (۱۳۵۹ ) سی مرغ و سیمرغ، تهران، سحر.
نامور مطلق، بهمن، منیژه کنگرانی(۱۳۹۴)، نمادهای ایرانی، نشر شهر.
نجفی پور اکرم و فروغ مطیعی (۱۳۸۹) تأثیر ادبیات بر نقوش سفالها ی دور ة
اسـلامی بـا تأکیـد بـر نقش سیمرغ»، کتاب ماه ادبی ،ات ش ۱۴۷ ، صص ۱۱۰-۱۱۴
.
جومی، مهتاج ( ۱۳۸۲)سیمرغ اسطورة سایه گستر بر فرهنگ ایرانی، نشریه آزما، شـمارة ۲۴ ،صـص ۲۴-۲۲.
نیری، محمدیوسف (۱۳۸۵)سیمرغ و جلوه های عام و خاص، مجل ة علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، ش ،۳ صص ۲۱۶-۲۳۵.
یاحقی، محمدجعفر ( ۱۳۶۹)فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیـات فارسـی ، تهـران ، مؤسسـه مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
یاحق
ی محمدجعفر و فرزاد قائمی (۱۳۸۷ ) رمز و نمـادپردازی در شـاهنامة فردوسـی ،
چـاپ شـده درکتاب: اسطوره متن تیهو ساز، به کوشش بهمن نامور مطلق ، تهران،
علمی – فرهنگی