استان تهران نه تنها مینیاتور، مبدأ و کانونی برای فرصتها
و تهدیدهای فرهنگی اجتماعی است بلکه اختصاصاً حاوی پیچیدگیها و مسائل کلانی است
که بدون رصد، رهگیری و تمرکز راهبردی اصحاب و اهالی فرهنگ قابل درمان و بازنگری
نیست. تهران، عاصمه جمهوری اسلامی است، آیا به همین معنا، تجلیگاه فضائل و
شکوفاییهایی ایران پس از انقلاب هم هست پس باید به این خصلت تهران باز توجهی در خور
داشت.
تهران، مرکز
اقتصادی ایران است، بسیار رفتارها، جریانها، انتخابها و روندها و سبکها در
بازار و کسب و کار مردم، از تهران برمیخیزد، تهران، مبدا تحول در فرهنگ کار و ارزش های اقتصادی
ایرانیان است.
تهران، از
مهاجرپذیرترین مناطق کشور در 6 دهه گذشته بوده است. پرسش اینجاست که رویکرد اختصاصی نظام
فرهنگی مایه این شهرها و شهرکهای انباشته از مهاجران (سفر کرده از دل خانواده
بزرگ و شهر سنتی و احتمالاً برید از جغرافیا و تاریخ خویشتن) چیست؟ زیست بوم استان
تهران چگونه با بافت مهاجر و مهاجم به آن تعامل کرده و میکند؟
نکته آخر، استان
تهران، با همه فرصتها و آسیبهایش به شدت در خطر بیمهریهای صنعت و شهرنشینی ما؛
به یک قتلگاه محیط زیست نزدیک میشود. فرهنگ زیست محیطی تکتک شهروندان این استان
را با باید با تمام وجود ارتقاء دهیم و در این راه شورای فرهنگ عمومی، پیشتاز است،
بیشک ارتقای شاخصهای سلامت محیطی تهران، به ارتقای امید و نشاط ملی هم منجر
خواهد شد.
شورای فرهنگ عمومی
قرارگاهی برای تأمل به این مضوعات است. امید است که ائمه جمعه، فرمانداران و
مدیران فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستانهای عزیز استان تهران در تحقق این امر سربلند
و کامیاب شوند.