غرب، صاحب این خانه است: وِلبودنِ فضای مجازی
۱۴۰۰/۱۲/۱۳
[1]. بنده در سالهای گذشته در برخی از دبیرستانها، "اخلاق جنسی" تدریس میکردم و از نزدیک و بهصورت همدلانه و شفاف، با "انحرافهای جنسیِ نوجوانانِ دبیرستانی" آشنا شدم. واقعیّت، "بسیار تلخ و گزنده" بود؛ بهطوریکه در همین لحظه نیز یادآوری شنیدهها و دیدههایم، قلبم را میفشارد. مطالعۀ کیفی و پدیدارشناسانۀ من نشان داد که "همۀ" انحرافهای جنسیِ نوجوانان، از جمله خودارضایی و ارتباطات نامشروع با جنس مخالف، از "فضای مجازی" برمیخیزد. تصاویر و کلیپها و فیلمهای جنسی و ...، تمام ذهنِ نوجوان ما را تسخیر کرده است، به خصوص در شبکههای اجتماعی. یک نوجوان میتواند در اتاق خواب خود، صحنههایی را بیند که شاید یک فرد متأهل، حتّی هرگز تجربۀ انجام آنها را نیز نداشته باشد. چه کنیم با این "شبکههای اجتماعیِ رهاشده"؟!! چه کنیم با این "دسترسیهای بیمهار"؟! چه کنیم با این "فضای وِل"؟! شما "مسئولیّت شرعی و اخلاقیِ وضعِ کنونی" را میپذیرید؟! در "محکمۀ الهی"، پاسخی برای مخالف خود دارید؟! به اندازۀ همین "چند سطر"، در غوطهوریِ نسل جوان در فساد و گناه سهیم خواهید بود.
[2]. آیا باید از اینکه فضای مجازی، کارکردهای مثبت نیز دارد، باید مطلوبیّتِ "اصلِ فضای مجازی" را نتیجه گرفت یا "رهاسازیِ کلّیّتِ فضای مجازی" را؟!
[3]. بخش عمدهای از مفاد مفسدهانگیز و ناسالم، در "شبکههای اجتماعیِ بیگانه" هستند که امکان فیلتر آنها وجود ندارد و به صرف عضویّت در این شبکهها، در دسترس قرار میگیرند.
[4]. مفسدۀ "استفاده از فیلترشکن"، بیشتر از "دسترسیِ آسان به محتواهای ناسالم" است؟! آیا اگر مشروبات الکلی به صورت قاچاق وارد شدند، باید مصرف آن را آزاد گذاشت؟!
[5]. اگر در عمل، "امکان محدوسازیِ فضای مجازی" وجود دارد و این کار از نظر فنآوری، مقدور نیست، پس چرا نگران "انسداد" هستید؟!
[6]. هر اندازه هم که بودجه صرف تربیت دینیِ جامعه بشود، باز نمیتوان نتیجه گرفت که باید "زمینههای فسق و فجور" را در جامعه حذف نکرد. در جامعۀ دینی، فساد نباید "رسمی" و "آشکار" باشد.
[7]. سخن من "واقعیّتگرایانه" است نه "واقعیّتگریزانه". واقعیّت این است که فضای مجازیِ مبتنی بر حکمرانیِ غرب، به "بسترِ تغییرِ فرهنگی و سیاسی" تبدیل شده است و ما "از بیرون"، مدیریّت میشویم. این واقعیّت غیرقابلانکار، برای شما که ایرانی هستید، مطلوب است؟!
[8]. مسئولیّتِ شرعی و اخلاقیِ مفاسدِ مترتّب بر "ولبودنِ فضای مجازی"، بر عهدۀ هر کسی است که به نوعی در حال "روایتسازیِ وارونه از انتقال مدیریّت آن از غرب به ایران" هستند؛ چه "جریان اصلاحطلبان"، چه "اصولگرایانِ عملگرای وابسته به قالیباف". این دو جریان، دغدغۀ "قدرت" دارند، نه "اخلاق" و "معنویّت"، و به همین دلیل، از ایفای نقشِ طیبِ دلسوزی که "داروی تلخ" را تجویز میکنند، میگریزند، وگرنه به تعبیر استاد مطهری، "وجودِ تقاضای اجتماعی"، عرضه را مشروع و موجّه نمیسازد. من از "حریم اخلاق" سخن میگویم، نه از "منافع جریانهای سیاسی".
[9]. آن نمایندهای که دغدغۀ "قدرت" دارد و نه "حقیقت"، در ذهنش محاسبه میکند که در این "روایتگریهای دروغین" نسبت به مهار و مدیریّت فضای مجازی، اگر با آن همراهی کند، چهبسا در دورۀ بعدی انتخابات، بدنۀ اجتماعیِ خود را از دست بدهد و رأی نیاورد. ازاینرو، در برابر جوسازیهای رسانهای، "عقبنشینی" میکند و حاضر نیست برای انقلاب، هزینه بدهد. او بر سر سفرۀ انقلاب نشسته است تا شکمپروری کند، نه اینکه از "خویش" برای "مصالح انقلاب"، درگذرد. او "انقلاب" را برای "خود" میخواهد، نه "خود" را برای "انقلاب". منِ او و منافعش و خواستههایش، بر همه چیز ترجیح دارد.
[10]. این ماجرا نشان که "روایت"، تا چه اندازه میتواند بر "واقعیّت" غلبه کند و به "ذهنیّت عمومی"، جهت ببخشد. مهمّ نیست که در "عمل" بناست چه اتّفاقی رخ بدهد، بلکه "روایتِ" از آن، تعیینکننده و سرنوشتساز است؛ پس باید "روایتپردازی" کرد و زمام و عنانِ "فکر مردم" را به دست گرفت و آنها را فریفت. این کاری است که تاکنون انجام گرفته است. و با همین "بازیِ روایتی"، میتوان مردم را بر ضدّ تصمیمها و طرحهای انقلابی شوراند و نیروهای انقلابی را به تسلیم واداشت. بهاینترتیب، هر قدم راهگشا و مفیدی که برداشته شود، با موجی از "هوچیگریهای روانی" و "غوغاسالاریهای رسانهای" مواجه میشود و در نهایت، عقیم و ناتمام میماند.