درباره رویای زندگی کره ای
-
شهاب اسفندیاری
۱۴۰۰/۰۹/۱۸
گزارشی
که دیروز رادیو ۴ بیبیسی از جامعه، فرهنگ و زندگی در کره جنوبی پخش کرد
نکات شگفتی داشت؛ اوضاع و احوال «بهشت موعود»ی که نئولیبرالها سالها به
عنوان الگو برای ایران ترسیم میکردند واقعا تکان دهنده بود.
https://www.bbc.co.uk/sounds/play/m00127c3
جامعهشناسان
محترمی که همهی معضلات و آسیبهای اجتماعی ما را به محدودیت و ممنوعیت و
حکومت دینی تقلیل میدهند، چگونه این اوضاع کره جنوبی را تحلیل میکنند؟
این کشور «پیشرفته» یکی از بالاترین آمارهای خودکشی، مصرف الکل، مصرف قرص
خواب و مصرف قرص آرامبخش در جهان را دارد.
زنان
تحت فشار شدید اجتماعی برای «اثبات خودشان» مجبور به ۱۴ ساعت یا بیشتر کار
در شبانهروز میشوند، از طرفی در محیط جامعه و کار از آنها انتظار میرود
بسیار به «ظاهر» خود برسند. آمار جراحی زیبایی بسیار بالا رفته اما جمعیت
بزرگی از زنان جوان تصمیم به تجرد قطعی گرفتهاند.
یادم
افتاد به زمانی که تازه جراحی زیبایی «بینی» در ایران مد شده بود. چه
تحلیلهای «جامعهشناختی» که ارائه و چه مستندهای «اجتماعی» که ساخته نشد!
میگفتند علت افزایش آمار جراحی بینی قانون حجاب است. چون زنان فقط
میتوانند چهره خود را نمایش دهند! چارهای جز عمل دماغ ندارند!
چشمچرانی
و تصویربرداری مخفیانه مردان از زنان با وضعیت نامناسب پوشش در مجتمعهای
مسکونی کره جنوبی و فروش آن تصاویر در سایتهای غیراخلاقی آنقدر شایع شده
که برای این «کار» در زبان کرهای اسم گذاشتهاند. کدام «منع» این مردان را
اینچنین بیمارگونه «حریص» کرده است؟
رقابت
دیوانهوار برای کار آنقدر زیاد است که برخی شرکتها تحت فشار دولت
نرمافزاری بر رایانههای کارکنان نصب کردند که در ساعت خاصی خود به خود
خاموش شود تا کارکنان مجبور شوند به خانه بروند. اما همان شرکتها
نرمافزار دیگری هم برای هک کردن نرم افزار اول ساخته و پخش کردهاند!
در
واقع انگار نه شرکتها نه کارکنان نمیتوانند خود را از این مسابقهی
جنونآمیز خارج کنند. دولت قبلی کره که شعارهای پیشرو داشته، ساعات کار در
هفته را به ۵۲ ساعت کاهش داده. در حالی که میانگین ساعت کار در هفته در
بسیاری کشورها حدود ۴۰ ساعت است.
البته
صرفِ «کار» و حتی حجم زیاد کار هم لزوما به چنین وضع پریشانی منتهی
نمیشود. به نظر میرسد مسئله اصلی فقدان عدالت و بازتوزیع سود و در واقع
«استثمار» انسانها از یک سو، و زوال «معنای کار» و در واقع زوال «معنای
زندگی» از سوی دیگر در این وضعیت دخیل است.
اما
بسیاری از حضرات اقتصاددان و بعضا حتی «جامعهشناسان» ما اساسا سخن از
«عدالت» و «فرهنگ» در مقولهی توسعه را برنمیتابند. این مباحث از نظر
آنها شعاری و بیحاصل است. مهم «رشد اقتصادی» است. مابقی مسائل از نظر آنها
خود به خود و یا به «دست جادویی بازار» حل میشود.