«هویت» تلقی از «خود» یا خود آگاهی فردی و جمعی است و آنگاه که در برابر «دیگری» و دیگران ترسیم میشود، ماهیت یا وجه تمایز «ما» از «دیگران» است و معرِّف مجموعه عناصر و ویژگیهایی است که «دیگران» فاقد و «ما» واجد آن میباشیم. در تکوین و شناخت هویت، که در مسیر زمان قوام میگیرد، تاریخ نقشی کلیدی دارد و هویت چونان تکه سنگی که بر بستر رود میغلتد، در تاریخ شکل مییابد. در این سند برای تدوین اجمالی کلانترین مؤلفههای هویت ملی در ایران امروز، ویژگیهای محتوایی و صوری هویت، هر دو مورد توجه قرار گرفته است. اساساً هویت ملی «ما» رابط بین ظرف و مظروفی است که هر دو مکمل و معرف یکدیگرند. ظرف به مظروف صورت میدهد و مظروف به ظرف اصالت و دوام و منشأیت اثر میبخشد. هویت، ترکیبی از جسم و روح تاریخی ماست که هریک بدون دیگری امکان تعیّن نمییابد. البته هویت ملی در نسبتی وثیق با ملتهای همجوار و نیز هویتهای فراملی قوام یافته و اشتراکات فرهنگی ایرانیان با مردم کشورهای همسایه و نیز کشورهای جهان اسلام فرصتهای هویتی مغتنمی برای اعتلا و همگرایی فرهنگی فراهم آورده است. به گونهای که اندیشة رهبران و متفکران انقلاب اسلامی، به عنوان رستاخیز هویتی تاریخ معاصر ما، مؤید چنین نگرشی است. آنان ایرانی و اسلامی بودن را از ابعاد جدا نشدنی کلیت وجودی ما دانستهاند. مفهوم «ملت» در این نگاه، متفاوت از معنایی که منبعث از سکولاریسم است، دارای اعتباری تاریخی و جغرافیایی است. رهبر فرزانة انقلاب اسلامی در همین راستا فرمودهاند: «هویت ملی هم که میگوییم، ملیت در مقابل دین نیست؛ بلکه هویت ملی هر ملت، مجموعه فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهای اوست. یک ملت مذهبی، یک ملت موحد، یک ملت مؤمن و یک ملت معتقد به پاکان درگاه الهی و اهل بیت پیغمبر (ص) است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملی که میگوییم، شامل همة اینها هست؛ اینها را حفظ کنیم».
با این مفروض عناصر و جوهرة هویت ملی ایرانیان عبارتاند از:
1- روح معنویت، تعبد و توحید
دینداری بر محور یکتاپرستی، در ایران سابقه ای به درازای تاریخ این سرزمین دارد. ایرانیان باستان، چه در دوران دینی و چه دورة اساطیری، موحد بودهاند و هیچگاه کثرت و تعدد مبدأ آفرینش را نپذیرفتهاند. معنویت و عبادت رکن اصلی حیات فردی و اجتماعی و عبادتگاهها و مساجد، کانون انسجام بخش آنان بوده است. در انتقال به دوران اسلامی، با توحید ناب منبعث از وحی خاتم رسل، این ظرفیت، تکامل و ظهور بیش از پیش یافت. در زمانی که، ایرانیان از تعالیم زرتشت فاصله میگرفتند و این امکان بود که در اثر دین خواهی و روح تعبد و آزادگیشان، به سراغ تعالیم مسیحی (در غرب ایران) و بودائی (در قلمرو شرقی ایران) بروند، ندای توحیدی اسلام را با گوش جان شنیدند و به خدمت حقیقت اسلام در آمدند. ارکان فرهنگ ایرانیان همچون علم، عرفان، شعر و مظاهر آنها، خصوصاً در معماری و دیگر میراث فرهنگی و هنری، نماد و نشانة تعالی روح پرستش توحیدی این ملت در طول تاریخ است. شاعران، هنرمندان، فیلسوفان و ارباب معرفت و اصحاب حوزههای علمی و فرهنگی، آیینههای روشن و صافی حقایق اسلامند.
2- اسلام مبتنی بر معارف قرآن و مودت اهل بیت (ع)
با توجه به آنچه گفته شد، اسلام به عنوان دین رسمی کشور، از مقوّمات هویت ایرانی است. ایرانیان، آیین اسلام را چون گوهری گرانمایه از جان و دل پذیرفتند و با آن درآمیختند. ایرانیان تعالیم قرآن را اخذ و مجدانه در نشر و تنظیم آن کوشیدند.آنان، فارغ از علائق قومی و نژادی، علاقه و ارادت عمیقی نسبت به خاندان وحی پیدا کردند و پیروی دین حضرت خاتم الانبیاء (ص) را پذیرفتند و خصوصا چنگ در حبلالمتین ولایت زدند. وَلایت، عشق و محبت به اولیای خداست، آنان که ستارگان هدایتگر شب گمراهی بشر به سوی خورشید صبح حقیقت و فطرتند؛ و این بخشی از هویت ایرانیان است. ایرانیان از همان سده اول گسترش اسلام این محبت عمیق را ـ پنهان و پیدا ـ احساس کردند و این احساس به بهترین وجه در لسان ادیبان و شاعران ظاهر شد.
آنان، رستگاری و نجات را در فهم و عمل به سیرة پیامبر و خاندان وحی و پیروی صادقانه از آنان
میدانستند و قول و فعل و تقریر معصومان را تفصیل و تفسیر قرآن کریم، این معجزه ماندگار الهی، قلمداد مینمودند.
تجلی این عشق و ارادت را در ایام سالگرد شهادت یا ولادت ائمه معصوم (ع)، زمانی که ایران، یکپارچه در سوگ و سرور فرزندان پیامبر مینشیند و با امید و اراده، مهیای رفع و دفع ظلم که به صور مختلف در تاریخ تکرار میشود؛ میتوان مشاهده کرد. حقیقت اسلام که گوهر مشترک ادیان ابراهیمی است، همچنین در قالب ابواب متعددی از اخلاق و آداب و سنتهای حسنه فردی، خانوادگی و اجتماعی، قلههای رفیعی از انسانیت و کرامت را به تصویر میکشاند که همه ایرانیان فارغ از قوم و آیین، بدانها متصف و متعهدند.
3- وِلایت مداری
ثمرة روح ولایت و کشش به سوی پرهیزگاران و دوستداران خدا، تشکیل حکومت صالحان و قبول حاکمیت پاکان بر جامعه است. مشروعیت نظام اجتماعی نیز موهبتی الهی است؛ چراکه اولویت در وَلایت، اَحقیّت در وِلایت را منجر میشود. این گرایش، بستر همواری برای عدالت طلبی بیپایان در این جامعه است. ایرانیان، خود، هیچگاه حاکمان را به دلیل زر و زور و تزویرشان نپذیرفتند و حکومت سلطان را با هدف افزایش معیشت و رفاه صرفاً دنیوی اختیار نکردند؛ هرچند که در اکثر موقعیتها، استبداد، این حق را از آنان ستاند. نشانة این ولایتمداری آن است که حتی حاکمان مستبد و نامشروع، رمز بقا و استمرار حکومت خود را تشبث و تظاهر به عناوین و نمادهای دینی و سنتی میدانستند و رسماً از ظاهر دین عدول نمیکردند. هرچند در ایران دوره اسلامی، تحقق کامل رهبری و امامت اولیای حقیقی خدا، از سوی ایرانیانِ معاصر حیات کوتاه معصومان، ممکن نگشت و دست مردم از ائمه کوتاه شد، لیکن در دوران غیبت با واسطة عالمان و فقیهان و جستجوگران علم و عمل اهل بیت، این امر میسر بود. لذا پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، این اندیشه، خود را در الگوی ممتاز ولایت فقیه بازیافت و این کشش هویتی ایرانیان را پاسخ داد. این الگو، خصوصاً زمانی که در قامت عالم و عارف کاملی چون امام خمینی (رحمة الله علیه) متجلی شد به شناسنامه انقلاب اسلامی بدل گشت چرا که «این انقلاب بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست». لذا انس و نسبت وثیق همه اقوام و گروههای ایرانی به معمار کبیر انقلاب اسلامی، شاهد زنده و تجلی گویای این مؤلفه است.
4- سرزمین ایران
ایران سرزمینی است که محل زندگی اقوام مختلف بوده است، که این اقوام درطی تاریخ با مجاهدتها و تحمل رنجها از نام و یاد و عظمت ایران پاسداری کردهاند. گرچه اطلاق نام ایران به کشوری که اکنون در آن به سر میبریم صورت گرفته است؛ اما از یاد نبریم که نام و خاطره ایران سابقه طولانی دارد و در ذهن، حافظه و خاطرة قومی مردم سرزمین ما از دیرباز زنده بوده است، این سرزمین، معنایی فرهنگی و انسانی و نه جغرافیایی و مرزی است و مفهومی بسیار عمیقتر از مفهوم دولت ـ ملت مدرن را تداعی میکند. از آنجا که کشور ما در مقاطع تاریخی مورد یورش و تاخت و تاز قرار گرفته؛ دفاع از سرزمین به مثابة مظهر هویت و عزت ایرانی، عامل مهمی در تحکیم و تثبیت وحدت ملی بوده است. بارزترین صورت آن در دفاع هشت سالة ایرانیان از سرزمین خود در برابر متجاوزان بعثی و حامیان آنها متجلی است. اگر به گفتمان مهاجمان به طور اجمال نگاهی افکنیم؛ برخلاف ما که تجاوزگر را صدام و اربابانش میدانستیم و هرگز نامی از ملت عراق نمیبردیم، آنان دشمن خود را ایرانیها میدانستند. براین اساس، ما در نگاه دشمن هم هویتی خاص داشتیم که نه قومی و نه فردی بلکه ملی بود. همان ایرانی که اقوام ما با آن احراز هویت میکنند و آیینها، رسوم و خرده فرهنگهایی زیبا، عمیق، همسو و هم افق را در یک سرزمین فرهنگی متحد می سازد.
5- زبان و خط پارسی
زبان به عنوان یک عنصر اصلی تمایز بخش، از مؤلفههای هویت ملی است. زبان فارسی دومین زبان اسلام ، حامل فرهنگ و معارف اسلامی ایرانیان در طول تاریخ و زمینهسازی امین برای تعالیم مقدس اسلام و تشیع بوده و هست. خدمات متقابل زبان پارسی و عربی دوره اسلامی از اجزای این مؤلفه هویتی ماست چنانکه تا پیش از ورود اسلام کمتر سراغ از زبان فارسی واحد، شفاف و یکپارچهای داریم و از سوی دیگر اعتلا و گسترش ظرفیت درونی زبان عربی که بواسطه تدوین و تنظیم اصول و قواعد و دستور زبان عربی میسر گشت، مشتاقانه توسط ایرانیان فارسی زبان تحقق یافت. زبان پارسی بر خلاف آنچه گاهی گفته میشود، زبان یک قوم نیست. این زبان به منطقهای از مناطق ایران تعلق ندارد بلکه زبانی است که در خراسان آغاز عهد اسلامی قوام یافته و زبان ایران و شرق عالم اسلام شده است. زبان پارسی در مقابل زبان عربی و هیچ زبان دیگری قرار ندارد و تاریخ وفرهنگی که با این زبان قوام یافته است به همه ایرانیان و اقوام ایرانی تعلق دارد. این زبان، زبان فردوسی، ابن سینا و سهروردی، صائب تبریزی، سعدی و حافظ شیرازی و مولانای بلخی و هم چنین شمس تبریزی و نظامی گنجوی و خاقانی شروانی، ناصر خسرو قبادیانی و غیره است. در دورههای مختلف مهاجمین فرهنگی به ایران، این زبان را مورد چشمداشت قرار دادند، هر چند بر ریشههای متعدد درخت تنومند فارسی گزندی وارد نساختهاند. خانه وجود ما ایرانیان با این زبان بنا شده است، و از همین روست که باید توجه کنیم هر چه این زبان پویاتر و با نشاطتر باشد، استقلال و نشاط ما بیشتر است و اگر ضعف و فتور به آن راه یابد پیوستگی ملی را سست میکند که به این جهت باید در پاسداری از زبان و زنده نگاهداشتنش اهتمام کرد. خط فارسی نیز بستر و حافظ امین و رمز کمال زبان فارسی است و از همین جهت، همراه همیشگی این مؤلفه هویتی ایرانیان است.
6- تمدن و تاریخ ایران
حافظة تاریخی هر ملت راهنمای آینده اوست. این حافظة تاریخی در مسیر عبور از گذشته تا به حال، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه میکند. بهرهگیری از نقاط قوت گذشته و اصلاح ضعفهای آن، مسیر حال و آینده را روشنتر خواهد ساخت. ملتی که از گذشتة خود پند گیرد؛ در دنیای کنونی میتواند به شیوهای صحیح زندگی کند و به آیندهای بهتر امیدوار باشد.
تاریخ و تمدن ایران از دورة باستان تا پیش از اسلام (که خود کتاب مبسوطی از عبرت و شکوه تمدنی است) و در دوره اسلامی، آموزگاری اَمین برای پذیرش رسالت این ملت در برقراری حکومت عدل جهانی بوده است. ایران در طول تاریخ مهد شکوفایی و رونق فرهنگی و علمی و طبعاً تمدنسازی گردیده است، چه زمان تبادل فرهنگی با هند و یونان و چین و چه آن زمان که موجد شکوه وصف ناشدنی تمدن اسلامی و تولید و تألیف علوم قرآنی، فقه، فلسفه، کلام، نجوم، هندسه، ریاضیات، طب، شیمی، معماری و صنایع گوناگون و... در میان مسلمانان و سایر جهانیان گردیده است.
7- مهدویت، انتظار و رسالت تاریخی ایرانیان
یکی از ویژگیهای برجسته و قابل توجه هویت ملی ایرانیان، اعتقاد آنان به ظهور موعود و منجی عالم و انتظار توأم با زمینهسازی برای این ظهور است. آداب عمومی و حکمت تاریخی مردم ما به نحوی، کوشش مصرّانه برای بسترسازی ظهور و انتظارِ فعال در این عرصه است. الگوی کامل و جامع این موعودگرایی در فرهنگ ناب شیعی و مهدویت به ایرانیان عرضه و بستر امید، سازندگی و آیندهگرایی آنان شد، قرائن تاریخی و ادلة مختلف نشان میدهد که برای ملت ایران، وظیفة مهم و خاصی در ارتباط با ظهور، مقدّر گردیده است.
اگر وقوع انقلاب اسلامی را در نسبت با رسالت تاریخی ایرانیان درمسیر ظهور تعریف نکنیم، از درک حقیقت، ماهیت و چرایی این رویداد بزرگ غافل میمانیم. درواقع، در مسیر تکامل هویّت مردم ایران، که در ابتدا به عنوان مردمانی موحّد و در مرحلة دوم، به عنوان مردمی مسلمان و از آن پس، به عنوان مسلمان شیعه شناخته شدهاند، انقلاب اسلامی به عنوان مرحلة چهارم این تحولِ تکاملی، ظهور کرده تا رسالت تاریخی مردم ایران را جهت زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی موعود (عج) و سیر در مسیر ولایت و انتظار، فعلیت و عینیت بخشد. این ویژگی مهم یکی از ارکان هویت تاریخی مردم ماست که رسالت خاصی را برای وارثان این هویت ـ یعنی همه ایرانیان عدالت جو و آزادی خواه ـ تداعی مینماید.
پیداست که وحدت ملی حاصل جمع جبری عناصری که ذکر شد نیست این عناصر همه در هم تنیده و وحدت یافته است. ما ایرانیان در سایه این وحدت پرورش یافتهایم و البته همه به یک اندازه از عناصر آن بهره نداریم؛ در حالی که اقلیتهایی هم وجود دارند که بر دین مزدایی و یهودی و مسیحیاند و مسلمانانی که بر مذهب عامه و جماعت میروند، آنها هم ایرانیاند و در وحدت ملی ایران جایگاهی محفوظ و شایسته دارند.